در اشراق نيلوفر
اکرام کمال اکرام کمال




مجموعه شعری خانم سیما سما تحت عنوان "در اشراق نیلوفر " در 112 صفحه جدیدا از زيورچاپ برامده است. اينک یادداشتي که آقای اکرام کمال در مورد مجموعه شعری بجای تقریظ نگاشته است خدمت خواننده گان عزيز مشعل تقديم مي گردد.
تلا لویی ، درنمایه های شعر فربه گارسیالورکا ،آنچه که از همبود وآبگینه اجتماع هسپانیه در یافته بود همانا بافت ها وپرداخت های زیستار روستایی بود که قالب درونی نشیده هایش را با جلا ینده ترین صیقل و از لحاظ طعم نیز سکر آورترین چا شنی ها را می سا ختند . از سلسله جبال پرنه ، تا پسرک های غرناته ،جوشکار قرطبه واتموسفیر مصفای مادرید،همه وهمه از جهت القأ و شهود هنری ، تصاویرو نماد های روشن ترا ویده های فکری ا و را تشکیل میدادند. وی با ا گنا سیو در می آمیخت تا در نمایه های اشعارش ، با زهم ضوابط کهن میهنی اش را تبلور دهد وگاهنامه روستا ها ی ساده زادگاهش را ،از لحاظ پذیرندگی ضوابطش ، مضاعف گرداند. اگنا سییو...عقاب بال گستر ! تکه سرخ دستت را که درفش ملت است برای بیم و هول هر گاو گندی دراهتزاز در آور ا ینجا قاموس تیرمنولوژی ،برویت ترکیبات ظریف وجذاب واژه ها ، خیلی در بالندگی است. واساسآ نیرومندی شاعر نیز در همین است که از گزینش و پیوند معنوی واژه های سچه ،نایاب و جذاب هدف را با چه نوع فکر فربه میتواند که همانند یک سمفونی مواج به حرکت درآورد وچون یک ارمغان ورجاوند،در جامعه هدیه کند. گفتن دارد که در سرایش شعر ،حافظه ،یگانه پشتوانه تخیل است . وبد ینسا ن کشف که بوسیله تخیل دست میدهد بدرستی یارایی و عظمت فکری شاعر را نمایانگر است . لذا ، کشف خوب ، بزرگترین ابتکار شاعر است. کشف را در هیأت جدا کردن صفات از وجود فزیکی اشیا ،در شأ ن و خرد نبوغی نادرنادر پور ، بوفرت میتوان باز نگری کرد. ا ز((سرمه خورشید)) تا ((دختر جام)) و ((چشم ها و دست ها ))گویای صریح کشف های خارقه نادر پور اند. اگر برای آرتور رمبو ، شعر عا لیترین فکتورنبوغی است اما برای ... تی . ا س . ا لیوت ، شور انگیز ترین رقص واژه ها ست . ودر استنتاج ، همین فکتور نبوغی رمبو و شور انگیز ترین رقص واژه های ا لیوت ، یکراست در ربقه و پیوست با نیورون های متکامله مغز وکشف های دراکانه آ ن شاعر یست که سراسر با اشیای جامعه و طبیعت در معامله و آمیزش است .و بمعنای جدی تر اینکه برای آفرینش هنری ،اشیا ...معبد اوست. ودر محرا ب همین معبد است که الهام خویش را باز می یابد وباکارگاه ادراک و اندیشه ، صنعت خویش را تولید و به هدیه میگذارد. سوفوکل و لامارتین و دانته ، در چنین کشافی ها ا ستادان فر هیخته ،ارشد و جهانشمول بودندوهم چنان سا فو و بیلی تیس ...دوشیزگان مینویی ...لیسبوس نیز تهی از ا ینگونه خلاقیت های فکری نبودند. سافو...همسان یک رامشگر پریوش ... آنقدر پر جذبه سرود و نواخت که دیگر تمام شیفتگیهای عشق وهنری اش ، بیک اعجاز مبدل شده بود. این خنیا گر ،پس از جولان نبوغ در چامه های سلیس و شیوا ،در بستر عشق و ظرا فت آنقدر رفت که در فرجام ، آرام نگرفت و لاجرم به ستیغ و قلل کوه عشق پانهاد و مثل یک هلن و مثل یک الاهه پرستید نی ،برای بقا و پایایی افسون و افسانه شعر، روح و روان خود را تا مرز قربانی در سیل خروشا ن عشق ،در افگند وابد یتی آ فرید.
ا رثیه همیشه شگو فای سافو و دوشیزه گان لیسبوس ، پس از طی سده ها ،بگونه خیلی سزنده بدست دوشیزه شجاعی چون فروغ فرخزاد در افتید که با کافه زربفت و ارزنده گی آن چون چلچراغ اعجا ب انگیز ،با نها یت زیور و روشنی ، سکوی متعال خویش را ،مطمینانه دریافت. فروغ ، ابتکاری که همسان سافو ها کرد آن بود که یکسره بمثابه یکزن شعر سرود وتمام احساس ها ،انگیزه و غرایز زن بودن خود را خواست که در قا لب ذهنی شعر ها یش ،جریان دهد. معشوق من ، ........................ با ساق های نیرومندش درپیش چشم من ، چون مرگ ایستاد. (تولدی دیگر ....فروغ ) زهدان جامعه ایران ، زنی چون فروغ را چون یک شا هدخت فرخنده ، بسیار به موقع به زایمان نشست. زمانیکه صدور فرهنگ مومیایی شده اجنبی ، بالای ملت ایران بیداد میکرد . و فر هنگ ا لتزا می ، در رویا رویی با فرهنگی که همسان کالای اقتصادی ،در ازدحام چانه زدن ها و مصاف قرار داشت ، در چنین چا لش فرهنگی ، زن ایران ،چشم انتظار آ ژیری بود که سفینه پریشان فرهنگ ، بویژ ه شعر ملتزم را ...شیپور گردد و راه نجا ت بجو ید . همانا با ودیعه زمان ،از متن و بطن جامعه ایرا ن ، فروغ همچون کاجی که در تمام فصو ل سبز و خرم است زاده شد ،رشد کرد و مثل درفش ، قد بر افراشت. فروغ ، درست یک حادثه تاریخی بود . و حادثه یی که تا ا کنون دقیقأ در تاریخ شعری ایران تکرار نشده است . فروغ ،ا نفجار عقده های درونی زنان ایران بود که در روا ل سده های گاهنامه های هنجا ر شکن ،در قلا ب تعصبا ت جنسی و مذهبی ، ا سیر بودند .
... و ا ین فروغ ،با ا شرا ق خردمندا نه و رستا خیزی خویش ، نه نتها چگس و زنجیره های تعصبا ت جنسی ومذهبی را ا ز هم پا شاند بلکه ا ین کنش و ا ین پژوا ک آ زا دی خوا هی هنری زنانه را به برخی کشور ها نیز ،ا لقأ کرد. شاعر ما نشیده پرداز جامعه خودی ما ، گرا می (سیما سمأ) ا ز طلایه داران آگاه و دلاور فروغ فرخزاد است.زنی که به تمامت معنا.. در خرام های شعری خویش ، زن است .و خواسته است که در تخیل ، تصویر،اندیشه و آ فرینش های سرودگری اش ، صادقانه و قاطعانه یک زن باشد، ..و همچنان در آ ینه شفا فش ، رنگ و آ را یش زنا نه گی را به شگرد کاملا جدی ، میتوان بملاحظه نشست . سیما سمأ ..با سیر افلاکی خود ، ا ز نر د با ن ورزش های شعری خویش ، وقتأ و به کامیابی گذشته است چرا که تمام حجرات مغز و شرا ین جسم خویش را با چاشنی و مزا یای مزا میر فروغ فرخزاد در آمیخته و سپس به اورنگ فرهنگ و کوشک شعری ، هوشیا را نه و بجا تکیه زده است. سیما سمای مهاجر .. مادر وطنش را عاشقانه می ستاید و ا ز فرسخ های دور و دور ، غمگنانه به وا حه ، جلگه ، دریا ، شهر وفلات میهن خود چشم می دوزد تا که سرنوشت ، او را دوباره به آغوش زا دگاهش ، ا نباز گرداند. چامه های هجرت ا و ، با همه آخشیج و حالات لیریک ، دردفاع از حقیقت برتر ، استا تیک و نیز یاد نامه های دقیق ا و هما نند یک ا وتوبیوگرا فی ا ست .و این او تو بیوگرا فی ،بدرستی همرنگ یک تم ، حلول میکنند. و این حلول ، انگار که یک گاهنامه شکوهنده و زیبنده را میسازد . سیما سمأ .. در بازتا ب شعر هایش گاهأ عصیانگر است . و چنان دچار یک جهش و عقل سرخ میگردد که میخواهد یکباره محیط ، طبعیت و ظوا بط نپذیره و اسیدی ، عوض شود . و میخواهد که با گشودن پنجره های نور ، تمام تاریکی ها را بزداید تاکه دهلیز ها مالامال از پرتو صادق ،مشعشع باشد. ودرین ا ستوا ، بپندار که الهام عصیان غریونده شاملو را... مشتاقانه شعار قرار داده است. چراغی در دستم چراغی در برابرم من بجنگ سیاهی میروم . ( هوای تازه ) این معنویت وچنین پیام پدرام ، در شگفتگی های فکری سیما سمأ ، وافرند. و ما نیز چون (( در عطش ماند گان بادیه ها )) اینگونه معنویت ، الهام و پیام های زمردین را ، سراسر چشم انتظاریم .
درفرجام این د یبا چه ، ... و در آماج ا ین نگارش ، باروری ها و آفرینش های خوشگل تر خانم سیما سمأ را ، ارادتمندانه به نیایش می نشینیم تا که همانند غواص قلزم شعر ، مروارید های جلاینده تر و چشمگیرتری را به خوا نندگان خویش ، به ارمغان آورد. (پدرود ! )
و اين هم سروده يي از مجموعه شعری در اشراق نيلوفر زن منم یک زن به من دیوار ها چیست منم مادر به من انبار ها چیست منم یک زن جهان سازم به انسان منم انسان به من سنگسار ها چیست منم یک زن ز دل مفتون میهن منم عاشق به من اسرار ها چیست منم یک زن که پامال است حقوقم منم جوهر به من اخطار ها چیست منم یک زن به رو چادر کشانم منم آفتاب و این پندار ها چیست منم یک زن ، چو مرغ وارهیده منم سیما به من دیوار ها چیست .
July 28th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب